جدول جو
جدول جو

معنی درم خرید - جستجوی لغت در جدول جو

درم خرید
غلام یا کنیز که او را با پول خریده باشند، بنده، کنیز، برای مثال می آرد شرف مردی پدید / و آزاده نژاد از درم خرید (رودکی - ۴۹۹)
تصویری از درم خرید
تصویر درم خرید
فرهنگ فارسی عمید
درم خرید
(دِ رَ خَ)
درم خریده. که با درم او را خریده باشند. بنده. (شرفنامۀ منیری). مملوک. زرخرید. عبد. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
می آرد شرف مردمی پدید
آزاده نژاد از درم خرید.
رودکی.
خاقانی آن اوست غلام درم خرید
بفروشدش به هیچ که ناید پسند او.
خاقانی.
بدین دو خادم چالاک رومی و حبشی
درم خرید دو خاتون خرگه سنجاب.
خاقانی.
تا بر درش به داغ سگی نامزد شدیم
گردون درم خرید سگ پاسبان ماست.
خاقانی.
- درم خرید کسی (چیزی) کردن، زر خرید او کردن. بندۀ او ساختن:
مگر معاملۀ لااله الااﷲ
درم خرید رسول اللّهت کند به بها.
خاقانی.
خود را درم خرید رضای خدای کن
دامن از این خدای فروشان فرونشان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
درم خرید
بنده، کنیز
تصویری از درم خرید
تصویر درم خرید
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دِرَ خَ دَ / دِ)
درم خرید. بنده. (شرفنامۀ منیری). زر خرید. مملوک. برده. غلام. عبد. امه. مولی: گروهی را عبیدالشراء گویند، ایشان بندگان درم خریده بودند، گفتند ایشان سی هزار مردند. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 59). این شش ملک (فرزندان بوسعید در شهر لحسا) بر یک تخت بنشینند و شش وزیر بر تختی دیگر و هر کار که باشد به کنکاج یکدیگر می سازند و ایشان را در آن وقت سی هزار بندۀ درم خریدۀ زنگی و حبشی بود. (سفرنامۀ ناصرخسرو ص 110).
همه سپاه سالاران و سراهنگان و طبقات لشکر را همچون بندگان درم خریده داشتندی و همگان را گوشوار بندگی در گوشها کرده بودندی. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 43).
بنده شومت درم خریده
زین جنس گرم کنی تو آزاد.
مسعودسعد.
دستینه بسته بربط و گیسو گشاده چنگ
یعنی درم خریدۀ عیدیم و چاکرش.
خاقانی.
سلام من که رساند به پهلوان جهان
جز آفتاب که چون من درم خریدۀ اوست.
خاقانی.
من که بودم درم خریدۀ او
برگزیدم همان گزیدۀ او.
نظامی.
گوهر کان حرم دریدۀ اوست
کان گوهر درم خریدۀ اوست.
نظامی.
آن به که درم خریدۀ تو
سرمه نبرد ز دیدۀ تو.
نظامی.
در ولایت درم خریدۀ من
وز ولینعمتان دیدۀ من.
نظامی.
خواب نرگس، خمار دیدۀ او
ناز نسرین، درم خریدۀ او.
نظامی.
دوستی از درم خریده مجوی
پرده داری ز پس دریده مجوی.
اوحدی.
این دیه را دارای بن دارا بنا کرده است و بنام درم خریدگان خود نام نهاده. (تاریخ قم ص 84). احواص را هفتاد بندۀ درم خریده بود. (تاریخ قم ص 255). با درم خریدگان مزاح مکنید. (منسوب به نوشیروان)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ مُ)
دهی است از دهستان گیسکان بخش بافت شهرستان سیرجان. واقع در 12هزارگزی شمال بافت و سر راه فرعی بافت - قلعه عسکر، با 250 تن سکنه. آب آن از چشمه است. مزارع ابهری، ده میرزا، ده نو، ده قاضی، دورودی جزء این ده است. و ساکنین آن ازطایفۀ لک هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از درمخرید
تصویر درمخرید
زر خرید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زر خرید
تصویر زر خرید
غلام یا کنیز خریده شده
فرهنگ لغت هوشیار